English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9063 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
loop step U پرش از لبه خارجی یک اسکیت و نیم چرخش و برگشت بافرود به لبه داخلی همان اسکیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
step by step seam welding U جوشکاری بخیهای قدم به قدم
step by step excitation U تحریک تدریجی
step by step selector U سلکتور قدم به قدم
step by step reaction U واکنش گام به گام
step by step system U سیستم گام به گام
step by step switch U کلید قدم به قدم
step by step switch U گزینه گام به گام
do while loop U حلقه WHILE/DO
loop U ساخت یک قطعه سیم یا نوار به شکل دایره
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop U بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop U برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود
loop U ترتیب دستورات که تا وقوع یک شرط تکرار می شوند
while loop U دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
inner loop U حلقه درونی
inner loop U حلقهای درون حلقه دیگر
do while loop U لوپ WHILE/DO
inner loop U حلقه داخلی
for next loop U حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
for/next loop U حلقه NEXT/FOR
to be in the loop <idiom> U در جریان بودن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
to be in the loop <idiom> U آگاه بودن از [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
to keep somebody in the loop <idiom> U کسی را در جریان نگه داشتن [گذاشتن] [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
to keep somebody in the loop <idiom> U کسی را در جریان گذاشتن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
loop U گریز
loop U ثباتی که حاوی تعداد دفعات تکرار حلقه است
loop U برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loop U گره
loop U دریچه
loop U مهاری
loop U کمند
loop U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop U پیچ خوردن حلقه زنی
loop U حلقه
loop U حلقه طناب
loop U گره زدن
loop U حلقه دارکردن
loop U خمیدگی
loop U پیچ چرخ
loop U سوراخ
loop U ضربه بلند قوس دار
loop U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop U حلقه درون حلقه دیگر
loop U دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
loop U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loop U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loop U حلقه زدن
loop U حلقه شدن
loop U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop U چرخش نیمدایره و برگشت اسکیت
loop U درو در انتهای خرک
endless loop U حلقه بی پایان
loop hole U گریز
curtain loop U بازوبندپرده
wait loop U پردازندهای که یک حلقه برنامه را تکرار میکند تا عملی رخ دهد
current loop U حلقه جاری
endless loop U حلقه بی انتها
drip loop U حلقه ریزش اب
drill loop U حلقه مخصوص چکه اب درسیم کشی
loop drive U ضربه باپیچش زیاد نزدیک تور حریف
induction loop U حلقه القائی
counting loop U حلقه شمارش
loop initializaion U ارزش دهی اغازی در حلقه
loop feeder U سیم تغذیه حلقوی
expansion loop U خم انبساط
feedback loop U حلقه باز خوردی
infinite loop U حلقه نامتناهی
infinite loop U حلقه نامحدود
inductive loop U حلقه ی القائی
hysteresis loop U منحنی هیسترزیس
hysteresis loop U حلقه پسماند
local loop U حلقه محلی
loop antenna U انتن حلقوی
loop antenna U انتن حلقهای
subscriber's loop U حلقه متعلق به مشترک
ground loop U تغییر ناگهانی جهت حرکت هواپیما با ارابه فرود
loop body U تنه حلقه
loop body U بدنه حلقه
loop checking U مقابله حلقه
loop code U کد حلقوی
loop control U کنترل حلقه زنی
loop counter U شمارنده حلقه
loop hole U روزنه
prusik loop U گره پلکانی
loop pile U پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
nested loop U حلقه لانهای
loop test U ازمایش با حلقه وارلی
nested loop U حلقه اشیانهای
nested loop U حلقه تو درتو
arrow-loop U شکاف تهویه
gun-loop U [دهانه بیضی شکل در دیوار برای تیر اندازی]
to stay in the loop <idiom> U در جریان ماندن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
to stay in the loop <idiom> U آگاه ماندن در [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
loop-hole U سوراخ دیدبانی
loop-hole U روزنه
open loop U مدار باز
open loop U حلقه باز
closed loop U حلقه مسدود
overhead loop U گره حلقومی یا گره بالاتنه
loop structure U ساختار حلقهای
uncontrolled loop U حلقه کنترل نشده
loop sling U بند حلقهای
heel loop قوس پاشنه
hanger loop U جایآویز
elastic loop U حلقهارتجاعی
armature loop U حلقه ارمیچر
armature loop U پیچک ارمیچر
loop jump U پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
button loop U دکمهرکاب
belt loop U حلقهکمربند
closed loop U حلقه بسته
loop stitches U کوکطنابی
peg loop U میخحلقهطناب
loop sling U مهار حلقوی بار بند حلقوی
loop sling U حلقه بند تفنگ
loop pass U پاس قوسی
loop line U دوراهی
input coupling loop U حلقه پیوست ورودی
single loop armature U ارمیچر تک پیچکی
loop knot tie U گره حلقوی
loop control variable U متغییر کنترل کننده حلقه
open loop system U مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
loop control structure U ساختار کنترل حلقه
magnetic hysteresis loop U حلقه هیسترزیس مغناطیسی
loop mill rolling U نوردکاری حلقوی
open loop gain U بهره تقویت در حلقه باز
perfection loop knot U نوعی گره قرنیهای در انتهای نخ ماهیگیری
toe loop jump U پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
tap loop jump U پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
varley loop test U ازمایش با حلقه وارلی
closed loop gain U بهره تقویت درطبقه بسته
distributor service loop U خطسرویسپخش
sleeve strap loop U بستنوارسرآستین
warp-loop fringe U ریشه حلقوی [در قالی همدان]
to step in U توآمدن
to step out U برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
step U به دست آوردن
step up <idiom> U توضیح گرفتن
to step in U قدم نهادن در
to step in U داخل شدن
to step in U واردشدن
Step on it! <idiom> U تند برو
step it U رقصیدن
step it U دست افشاندن
step it U پای کوبیدن
to step it U رقصیدن
to step it U دست افشاندن
to step it U پای کوبیدن
step aside U منحرف شدن
step aside U کنار رفتن
Step on it! <idiom> U گاز بده
in step U با سرعت پیاده روی
a step towards U قدمی به طرف ...
as a first step <adv.> U نخستین [اولا]
to keep step U قدم گرفتن
step up U عمل کردن
step up U اضافه کردن
step up U برخاستن
step down U کم شونده
step down U کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
step through U عمل برنامه رفع خطا که برای را خط به خط اجرا میکند تا خطا را در هر لحظه پیدا کند
step in U بازدید مختصر وکوتاهی کردن
step in U مداخله بیجا در کاری کردن
step into U بسهولت بدست اوردن
step out U تند راه رفتن
step out U قدم تندکردن
to step aside U بیکسو گام نهادن
to step aside U منحرف شدن
step up <idiom> U باعث سریع شدن چیزی
step on it <idiom> U عجله کردن
step down <idiom> U شغل مهم خود را کنار گذاشتن
out of step <idiom> U هم آهنگ وتوازن نداشتن
out of step <idiom> U دریک گام نبودن
Step by step . U قدم به قدم
two step U رقص دوگامی
two step U دوگامی
to step out U گامهای بلند برداشتن پابیرون نهادن
to step in U دخالت کردن توامدن
to step in U پامیان گذاردن
step out U از محلی خارج شدن
step U جزء واکنش
step U قراردادن دکل درحفره مخصوص شیب تند دامنه
step U قدم رو
step U با گام پیمودن پله
step U قدم زدن
step U قدم برداشتن
step U رتبه درجه
step U پلکان
i know him by his step U او را میشناسم
step U سر سطر
step U کف پله
step U پاشنه کفش
step U مرحله رتبه
step U گام برداشتن
step U مرحله پایه
step U رتبه
step U اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
i know him by his step U از گام برداری
step U رکاب
step U واحد مجزا
Recent search history Forum search
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
1ما آمده ایم تا شما را یک قدم به اهدافتان نزدیک کنیم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com